دانی که کجا جویی ما را به گه جستن
در گردش چشم او آن نرگس آبستن
در دل چو خیال او تابد ز جمال او
دل بند بدراند او را نتوان بستن
طفل دل پرسودا آغاز کند غوغا
پستان کریم او آغاز کند جستن
دل ز آتش عشق او آموخت سبک روحی
از سینه بپریدن هر ساعت برجستن